کُنجی برای تراوشات ذهن این جانب...

  • ۰
  • ۰

حتما از قیمت این روزهای دلار خبر دارین. خُب من هم چند وقت پیش پیش رفقای قدیمیم بودم که دکتر قنبل از راه رسید و وارد بحث شد و شروع کرد به ترکوندن مجلس  و نظرات و تحلیلاتش رو بیان کرد. منم اونارو براتون آماده کردم که شما هم ازشون استفاده کنید. فقط نکته ای که جا داره اضافه کنم اینه که ایشون اعراب بعضی کلمه هارو عوض میکنه که من هم توی متن بهشون اشاره خواهم کرد. اینم از تحلیل ایشون:

به نظر بِنده(قنبل خان) کشور کاملا داره توی مسیر درستی پیش میره و اِمید میره تا آخر هفته بعد قیمت هر یه دِلار به پونزدُه هزار تومان برسه. من واقعا خوشبینم. الان که حدود 40سال از این حِکومت میگذره به نظرم به یه پَختگی ای رسیدیم که نشون دهنده اینه که چیزی نمونده به اُهداف اصلیمون برسیم؛ پس یادمون نره که دست تُک تُک  مسوولین نظام رو ببوسیم چه اونی که بالاترین مُقام رو داره و چه این آخریا؛ چون واقعا به فکر ما هستن و دارن خُدمت می کنن.

حالا چرا میگم دِلار باید گرون باشه؟ خیلی سادس؛ چون اگه دلار گرون بشه جنس خارجی هم گرون میشه و مِردم ما نمی تونن جنس خارجی بخرن پس مجبور میشن جنس اُیرانی بخرن و اَقتصاد داخلی و تولید ملیمون قوی بشه و در نتیجه تبدیل به یه اُبُرقُدرُت توی جهان بشیم و این واقعا عالیه چون اون موقع می تونیم برا همه جهان گردن کَلفتی کنیم و کسی هم نمیتونه برامون پررو بازی دربیاره پس اگه ما مردم چند ماه فقط چند ماه دیگه تحمل کنیم -که می کنیم- همه چی دَرَست خواهد شد :)


در ضمن تُرامپ هم هیچ غلطی نمیتونه بکنه همونطور که تاحالا نتونسته بکنه >:(
پــ نــ:
قیمت دلار و اجناس وارداتی جوری شده که اگه ازمون قیمتش رو بپرسن باید بگیم:
الان؟
.
.
.
یا الان؟؟!

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

دیشب بالاخره تونستم فیلم عصبانی نیستم رو ببینم. اگه نمی دونید باید بگم که سال 92 تولید شده و سال 97 پخش! یعنی یه چهار پنج سالی توقیف بوده. الان هم که پخش شده فکر کنم یه ربع ازش حذف کرده باشن(داستان تو بعضی قسمت های فیلم خراب میشه و پایان داستان کلا تغییر میکنه!)

فیلم که واقعا سیاسی هست ولی چیزی که من رو اذیت می کرد(که البته تو خیلی فیلم ها هست) اینه که یک طرفه قضیه رو می بینن و فقط به بعد منفی ماجرا نگاه می کنن.

متاسفانه واقعیت های جامعه ی ما رو میگه و باید پذیرفتشون ولی حس می کنم خیلی نیمه خالی رو میبینه.

از یه چیزیش که خیلی خوشم اومد این بود که فیلمبرداری و تدوینش در اختیار مفهوم فیلم بود. فیلمه واقعا عصبانی بود!

به هرحال فیلم جذاب و باحالیه و حتما پیشنهاد می کنم ببینیدش صحنه های عاشقانه ی جالبی هم داره.
پــ نــ:
این دیالوگش تو ذهنم موند:
تو چند سالته؟

26 سال
 می‌دونی صاحب این برج چند سالشه؟
...
23 سال، تو چیت از اون کمتره؟

یه کم دزدی، یه کم رابطه…


+اگه دیدینش این ویدئو رو هم ببینید صحنه آخر فیلم هست که سانسور شده:http://www.namasha.com/v/jaKnNqDw

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

تنها پیشنهاد

آقا وضعیت مملکت جوریه که تنها پیشنهادی که می تونم بهتون بدم اینه که مثل این پنگوئن زیرک و عاقل رفتار کنید:

 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

فقط اونجاش که میگه "رد دادیم"

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

نی قلیون!

نی قلیون منم! ینی بودم ولی الان هم هستم

واقعا هم لاغرم و این رو همه بهم گفتن حتی بچه که بودم(شیش هفت سالم بود فکر کنم) من رو بردن پیش یه فـــــــــــــــوق تخصص کودکان که بیش تر سال اونوره و خیلی باکلاسه و همیشه وقتش پره و اینا

ما هم که شنیده بودیم بین مریض هم ویزیت می کنه (:/) پس بار سفر بستیم و از شهرمون راه افتادیم رفتیم تهران. شبش رفتیم پیش عموم که اون موقع تهران بودن. برادر زن عموم (آدم باحالیم هست) بعد از اینکه فهمید می خوان من رو ببرن دکتر گفت:"بابا ول کنید این کارارو نداره شیر بهش بدید بخوره درست میشه"

ما هم نظر ایشون رو مثل سایر تجویزات نزدیکانمون ندیده گرفته و فرداش به طرف مطب خانم فوق تخصص راه افتادیم و کلی تو صف موندیم(یادمه اون روز پرسپولیس قهرمان لیگ شد) تا نوبتمون بشه.

اولا که خود خانم دکتر من رو ندید فقط دستیارش یه نگا بهم انداخت ثانیا گفت که بهش شیر بدین بخوره :/ یه سری دارو هم تجویز کرد که به دلیل مزه افتضاخشون هیچ وقت مثل آدم نخوردمشون.

خلاصه فقط پول صرف کردیم و وقت تلف شد.

حالا خواستم اینارو بگم که بدونید اولا فکر نکنید که دکتر ها چیزهای عجیب غریبی ان(البته بعضی وقتا واقعا نیازن) و ثانیا چاقی و لاغری و سفیدی و سیاهی و ایرانی و افغانی و پیر و جوون و زن و مرد و... مهم نیست چون الان من لاغرم و توی جامعه هیچ امتیازی از من سلب نشده بلکه انسانیت مهمه که هیچ کس بهش اهمیت نمیده.

بیاید آدم باشیم...

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

توهم باهوشی!!

ما ایرانیا کلا خیلی به هوشمون می نازیم ینی فکر می کنیم اگر هم باهوش ترین مردم جهان نباشیم دیگه قطعا جزء سه تای اول هستیم، شاهد حرفمون هم دانشمندای زیاد ایرانیه؛ ینی ما ایرانیا فکر می کنیم انقدر دانشمند پروروندیم و به جهان عرضه کردیم که اگر ما نبودیم سرعت رشد علم توی دنیا نصف می شد یا الان آمریکا اقتصاد اول جهان نبود. خلاصه تصورمون اینه که ما ایرانیا خیلی باهوشیم و ههمون استحقاق درس خوندن توی مدارس تیزهوشان رو داشتیم ولی چون اینجا ایرانه و  تو ایران همیشه حق ها خورده میشه حق ما هم به نحوی خورده شده. آرح.


آمّا زهی خیال باطل... چون

اگه یه سرچ کوچیک تو اینترنت بزنیم متوجه خواهیم شد که نه تنها باهوش نیستیم بلکه ضریب هوشیمون به نسبت کل جهان متوسط رو به پایین هم هست!

اینم مدرک

خلاصه خواستم بگم توهم باهوشی نزنیم و سعی کنیم چیزی که ارزش داره رو قوی کنیم یعنی فرهنگ؛ چون اگه اون لیست رو مشاهده بفرمایین می بینین اکثر کشور های متمول و با فرهنگ، متوسط هوشی بالاتری هم دارن البته ممکنه بگید چون اونا باهوش تر هستن یافرهنگ ترن که قطعا اشتباه می کنید :/

پس بیایید دست به دست هم بدیم به مهر تا فرهنگ کشور خودمون رو کنیم آباد و تا ولمون میکنم مثل انسان های اولیه سر چیزهای بی اهمیت نیوفتیم به جون هم. به خدا کشورمون حیفه خیلی پتانسیلمون بیشتر ازین حرفاست.

به امید روزی که بهترین مردم جهان بشیم.
پــ نــ:

عید مبارک!

 

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

طرح: عجب صبری...

 

پــ نــ:
سعی می کنم طراحی های خودم رو بیش تر توی وب بذارم...البته می دونم که خیلی بدن.

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

وبلاگ

سلام

بنده دو روز دیگه حدود 3هفته باید به سفر برم و نمی تونم در خدمتتون باشم ولی بعد از برگشتنم حتما بیش تر پست میذارم.

یه بخش جدید هم توب وبلاگ راه انداختم به نام "افاضات قنبل خان". قنبل هم مثل حسن آقا یکی از دوستامه که کارشناس جامعه هست و تقریبا هر اتفاق مهمی که می افته ایشون هم یه افاضه ای می فرماین و همه جارو می ترکونن. حالا از این به بعد قراره فرمایشات ایشون رو بنده بزارم توی وبلاگ تا شما هم استفاده کنید از مطالب گوهر بار(البته از 3هفته دیگه).


این شعر هم داشته باشید تا بعد:

عشق یعنی تو در سفر باشی

من شکسته نماز می خوانم

درد یعنی نیامدی دیگر
من نشسته نماز می خوانم

مهدی خداپرست

پــ نــ:

تیم ملی هم خوب بود ولی اگه عالی بود می بردیم.

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

حسن چند وقته که متاسفانه دیگه خواب هاش یادش نمی مونه. فکر کنم چشش کردید بنده خدارو. به هر حال آخرین خوابی رو که حدود یک ماه پیش برام تعریف کرد رو براتون می نویسم امیدوارم از آخرین قسمت خواب های حسن خان خوشتون بیاد. حسن گفت خواب دیدم که:

تو یه کشور نسبتا بزرگ زندگی می کردم که یه پادشاه داشت و هر سال همه مردم شهر رو جمع می کرد و ازشون می خواست که صادقانه مشکلات کشور رو بگن.

یک سال که انگار اوضاع مردم خیلی جالب نبود یک نفر به اسم فاضل از وسط جمع بلند شد و گفت: ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﮐﻪ وعده دادی ﭼﻪ ﺷﺪ؟
ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﺷﺪ؟ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

شاه هم در جواب گفت: ممنون که منو آگاه کردی مطمئن باش به زودی همه این مشکلات کاملا حل خواهند شد.

گذشت و گذشت تا زمان مراسم سال بعد فرا رسید. بازم همه مردم جمع شدن و دوباره شاه حرفش رو تکرار کرد.


اینبار ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ! ﮐﺴﯽ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ!
اما ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : "فاضل" ﭼﻪ ﺷﺪ؟؟

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

امتحانات

سلام

امتحانات ما هم شروع شده و الان وسطاشیم. دعا کنید همه رو خوب بدم وقتی برگشتم چند تا خاطره از کربلا میزارم مطمئنم جالبن.

واقعا تایم امتحانات جالبه ینی یه جوریه من که خیلی خوشم نمیاد(فکر کنم بقیه مثل منن)

الانم که دارم پست میزارم کلا یه جوریه :/

این یه بیت متفاوت رو هم داشته باشین تا بعد امتحانا :)

بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند

صائب

 

  • ــ حسان ــ
  • ۰
  • ۰

زلزله جان!

زلزله جان میشه بری از کشورمون، به نظر به اندازه کافی لرزوندیمون(الته بستگی به هدفت داره ها)

ینی روزی نیست که دو تا خبر جدید ازت نشنویم.

چندوقت پیشم که شهر مارم لرزوندی(آخه دیگه چرا ما؟! :/ )

دارم کم کم یاد فیلم رسوایی میوفتم...


پــ نــ:
یه عزیز که خیلی هم قبولش دارم گفت این زلزله ها دیگه خیلی مشکوکن!


 
  • ــ حسان ــ